بدون عنوان
مي خواستم هر روز با بزرگ شدنت بنويسم تا يادم بماند شوقت را از درآمدن لوبيايي كه كاشتي ، از اولين روزي كه يك كارتون رو دنبال كردي و از داستانش به هيجان اومدي از برخوردتت با عروسك هات با من با پدرت از دقتي كه روي آدم ها و حرفهاشون داري اينكه خيلي زود ياد مي گيري و در جاي مناسبش تقليد مي كني تينكه حالم رو مي پرسي همه جا باهام مي ياي و مي گي من جوجه اردكتم اين قدر حرفها بود كه حوصله و حافظه نوشتن از دست رفت اما قول مي دم بنويسم برايت عزيزم